این چند وقت یه کم سرمون شلوغ الکی بود و نتونستم مطلب جدید بنویسم. جمعه 13 خرداد واسه "یل تا" جشن تولد گرفتیم. آخه هم دایی افشین اینا بودن هم عمه حمیده. از یکی دو روز قبلش منو باباش مشغول تدارکات جش شدیم. کیک سفارش دادیم، گوشت و مرغ گرفتیم، میوه گرفتیم و لوازم تزئین رو. شب قبلش خونه بابام اینا رو با کمک زن دایی معصومه و دایی افشین و باباجون تزئین کردیم.این وسط فقط طفلکی محمد چون پمپ بادمون رشت جا مونده بود، مجبور شد حدود 40-50 تا بادکنک رو خودش باد کنه. صبح جمعه هم از صبح مشغول تدارکات شدیم. خاله فخری هم زحمت کشیده بود اومده بود کمک. محمد نشست گوشتا رو واسه کباب آماده کرد. منم زیتون و سایر مخلفات رو آماده کردم. بعد از ظهر هم خاله قمر اینا اوم...