هفته قبل "یل تا" رو بردیم پیش دکتر تدبیر واسه کنترل ماهانه، وای به محض اینکه چمشش به دکتر افتاد یک شلوغ بازی راه انداخت که نکو. چنان گریه ای می کرد و چنان جیغی می کشید که من و باباش مات و مبهوت شدیم. نمی دونم چرا نسبت به دکتر چنین واکنشی نشون می ده. موقع وزن کردن هم یقه دکتر رو گرفته بود، که دکتر بهش می گفت یقه مو ول کن. فردای تولدش هم بابا مامان محمد اومدن مدرسه دنبالم و بردیمش واسه واکسن. اونجا هم موقع واکسن شلوغ بازی در آورد اما وقتی اومدیم تو ماشین شروع کرد به نی نای نای. شبش هم چون دایی افشینش اینا می خواستن این هفته برن عسلویه و ممکن بود واسه تولدش نتونن بیان یه تولد کوچولو هم براش خونه بابا اینا گرفتیم. البته یه تولد مشترک با بهاره. ...