یل تایل تا، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره

ماجراهای یل تا

بازم پنجشنبه و بیکاری مامان

1390/2/9 2:22
نویسنده : مامان یل تا
528 بازدید
اشتراک گذاری

الان چند روزیه که یل تا سرما خورده و دماغش شده ١١. البته خیلی هم مطمئن نیستم که سرما خوردگی باشه، چون هر وقت که می خواد دندون در بیاره اینجوری میشه. یه کوچولو تب می کنه، آب دهنش راه میوفته و دست می کنه تو دهنش و هی لثه اش رو می خوارونه. نمی دونم چرا اینقد تند تند دندون در میاره؟ امروز باز پنجشنبه بود و من خونه بودم. صبح با باباش رفتیم پنجشنبه بازار و واسه سوپ یل تا کلی سبزیجات تازه گرفتم. بعد هم مشغول درست کردن غذاش بودم و یل تا خواب بود که یهو در وا شد و یه دونه بهاره اومد تو. همه ما غافلگیر شدیم. آخه دایی افشینش از عسلویه اومده بود. بعدش یل تا بیدار شد و به محض اینکه دایی افشین رو دید مطابق معمول شروع کرد به نق زدن.( به قول دایی جمشید موتور گازینیشخند). بعد هم شروع کرد به ترسوندن اونا.بعد اون هم شروع کرد دنبال کردن بهاره واسه ابراز احساسات. البته از طریق گاز و چنگ گرفتن.

وای تازه امروز فهمیدم که این بچه ما چقده حسوده چون وقتی دایی جمشید از بیرون اومد و بهاره رو دید و خواست بوسش کنه نمی دونید چه کولی بازی راه انداخت یل تا، طوری که هیچکی نمی تونست ساکتش کنه.

اینم چند تا از شیرین کاری های چند روز گذشته یل تا:

چند روز پیش خونه بابا بزرگش (بابای بابا) که بودیم. این که می دونست جارو برقی اونا تو رختکنی حمومه، رفت پیش بابا جونش بعد با انگشت اول به اون و بعد بهدر رختکنی اشاره کرد و بعدشم شروع کرد به گفتن وووووووو (جاروبرقی) و اینجوری به بابا جونش گفت که جارو برقی رو می خواد.

امروز هم وقتی تخم مرغ آب پز دادم بهش بخوره با زرده تخم مرغ چنان بلایی بر سر گوشی من آورد که هنوزم بوی تخم مرغ گندیده میده.

الان هم چند روزیه که جای سوئیچ نیسان داییش رو پیدا کرده. به بابا بزرگش می گه که اونو بغل کنه و بعد سوئیچ رو برداره و برن تو ماشین که یل تا بشینه پشت فرمون و بوق بزنه بعدشم ریز ریز بخنده.

یه اصطلاح جدید هم اختراع کرده. " گت " به معنی نوشتن. به محض اینکه یه خودکار میبینه دنبال کاغذ می گرده واسه " گت ".

امشب هم شام دوره گردشی خونه مهندس بازرگانی دعوت بودیم که یل تا رو نبردیم. چون حالش زیاد خوب نبود. وقتی که اومدیم مادرجون گفت که کلی واسه ما گریه کرده و گرفته خوابیده. الان هم شیر خورده و با اون لباس سیب سیب بنفشش که مادر جونش دوخته خیلی خوشگل خوابیده.

 

راستی الان بابای یل تا می گه که به  همه اونایی که وبلاگ یل تا رو می خونن، مخصوصا عمه حمیده جونش یادآوری کنم که نظر خودشونم ثبت کنن. و می گه از بین کسانی که روزانه 2 تا نظر ثبت کنن به قید قرعه جوایز ارزنده ای میده.

 

پسندها (1)

نظرات (5)

مریم
9 اردیبهشت 90 3:42
سلام عزیز دل من خوبی خاله جون ماشالا خیلی شیطون شدی ها ولی تا میتونی بازی کن و خرابکاری ههههههه مامان یل تا جون اگه میشه چند تا عکس از این گلمون بذار تا ببینیمش...
عمه حمیده
9 اردیبهشت 90 15:20
سلام عمه جون قربون همه شیرین بازیات بشم خیلی دلم برات تنگ شده عمه، مامانتو اذیت نکنیا،حسودیم نکن بد آبروریز میشه، ولی شیطونی خوبه، کم نذار، راستی میخوام اولین نفری باشم که تولدت رو تبریک میگه، پس از همین الان 9 روز دیگه مبارک تو و مامان و بابا و همه ما باشه که انقدر برامون عزیزی...
عمه حمیده
9 اردیبهشت 90 15:22
راستی به باباتم بگو من یه جایزه ویژه میخوام...، گفته باشم
آلاله
13 اردیبهشت 90 9:27
سلام چطوري يل تاي شيطون گناهي بهاره دلم سوخت واسش. جارو برقي هم آخرش بود همه بچه ها از سرو صداي جارو برقي مي ترسن اما يل تا...
خاله فائزه
25 بهمن 90 19:08
یلتا دلم اب شد ببینمتون هم تورو هم باباتو هم مامان خودتو عشق خاله رو -ببخشید بابای یلتا -اصلا عشق خودت نخواستم =یلتا و بابا حسود نشیناااااهم مامان جونه خیاطتو هم بابا جونتو که انقد دل نازوکه هم عمه حمیده جونو